روایت برادر 3 شهید از 17 شهریور خونین میدان ژاله
تاریخ انتشار: ۱۷ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۶۲۰۱۸
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، حمید رضا جلاییپور برادر شهیدان محمدرضا، علیرضا و حسین جلاییپور که هر سه آنها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در جریان دفاع مقدس به شهادت رسیدند، درباره اتفاقات روزها و ماههای آخر رژیم شاهنشاهی که اوج آن در ۱۷ شهریورماه سال ۱۳۵۷ و در جریان سرکوب و به خاک و خون کشیدن انقلابیون بود، میگوید:
سالهای ۵۷ـ۵۶ اوج فعالیتهای انقلابی بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سال ۵۶ که دوره سربازیاش تمام شد، مغازه پدر را دست گرفت. محمدرضا توی کسبوکار مثل پدرم اهل انصاف بود. سال ۵۷ با اینکه تازه کسبوکارش رونق گرفته بود، تمام فکر و ذکرش انقلاب بود. هر جا که حرف از انقلاب بود. میرفت؛ از برنامههای مسجد قبا گرفته تا کانون توحید.
۱۳ شهریور ۱۳۵۷، اولین نماز عید فطر توی تهران بود. راهپیمایی آن روز را ما راه انداختیم. آقای مفتح تا نماز را خواند، قشنگ بغلش کردیم و گذاشتیمش توی جاده. تا به خودش جنبید و عقبش را نگاه کرد، دید صد هزار نفر جمعیت پشتش آمدهاند. همان شد اولین راهپیمایی مهم تهران. همه هم توی آن راهپیمایی آمده بودند؛ زن، مرد، دانشجو، طلبه، پیر، جوان.
فردا، میدان شهدا
سه روز بعد، ۱۶ شهریور، مردم دوباره توی میدان آزادی جمع شدند. آن قدر جمعیت آمده بود که کاری از دست نیروهای انتظامی بر نمیآمد. گاز اشکآور زدند ولی نتوانستند جلوی مردم را بگیرند. آنجا همه سینهبهسینه به هم میگفتند: فردا، میدون شهدا.
اسم سابق میدان شهدا، ژاله بود ولی چون چند نفر همانجا شهید شده بودند، بهش میگفتند؛ میدان شهدا. آن روزها ما سهراه شهدا جلسه تفسیر قرآن میرفتیم. بعدازظهر ۱۶ شهریور که رفتیم جلسه، آنجا هم اعلام کردند؛ فردا هفت صبح، میدان شهدا.
۱۷ شهریور، اول صبح رفتیم. من، محمدرضا و علیرضا (که هر دوی آنها بعدها در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند) جلوی جمعیتی بودیم که برای راهپیمایی آمده بودند. حسین (که سال ها بعد به عنوان راوی دفاع مقدس در سال ۱۳۶۶در عملیات بیت المقدس ۲ به شهادت رسید) را چون کوچکتر بود، همراه خودمان نبردیم.
نیروهای گارد موضع گرفته بودند. بلندگو مدام میگفت پراکنده بشید. برید خونه هاتون. ولی مردم گوش نمیکردند. گاردیها هم تهدید کردند: اگه نرید، می زنیمتون. باز هم جدی نگرفتیم، ولی همه ترسیدند. ما چند نفر رفتیم عقب و زنها آمدند جلو و شعار دادند.
میخواستیم مثل راهپیمایی تپههای قیطریه عمل کنیم ولی گاردیها این بار آمده بودند که جلوی مردم را بگیرند. سر اسلحههایشان را گرفتند طرف مردم و تیراندازی کردند.
خیلی وحشتناک بود. اولین بار بود که صدای درگیری و تیراندازی را میشنیدم. همه فرار کردند. من از محمدرضا و علیرضا جدا شدم؛ حدود سی متر دویدم و خودم را انداختم توی یک کوچه فرعی.
سرم را از توی کوچه آوردم بیرون، دیدم که یکدفعه آدمها ریختند رویهم. نفهمیدم چه اتفاقی افتاد؛ یا ترسیده بودند، یا همه کشتهشده بودند.
بعدها گفتند که چهار هزار نفر آن روز کشته شدند؛ ماهم باور کردیم. ولی ظاهراً بعدها که آمارگرفته بودند، اینقدر کشته نبود.
من از برادرهایم خبر نداشتم. ظاهراً محمدرضا فرار کرده بود و رفته بود توی جوی کنار میدان، زیر پل خوابیده بود. چند ساعت آنجا مانده بود تا آبها از آسیاب افتاده بود. بعد آمده بود بیرون و تا غروب مجروحها را از میدان تخلیه میکرد.
علیرضا هم تا ساعت یک بعدازظهر همانجا ماند؛ از میدان شهدا تا خیابان پیروزی و فروشگاه سابق کوروش. یک لحظه هم آنجا را ترک نکرد. مدام گاردیها تیراندازی میکردند و یک عده شهید میشدند. علیرضا همراه چند نفر جنازه کشتهها را میانداختند روی دوششان، اللهاکبر میگفتند و تشییعشان میکردند.
ساعت یک بعدازظهر مردمی که توی میدان و خیابانهای اطراف با گاردیها جنگوگریز داشتند، تصمیم گرفتند کاری بکنند... علیرضا به همراه ۶ نفر دیگر رفتند سمت فروشگاه کوروش. گاردیها شدید تیراندازی میکردند ولی علیرضا انگار ترس برایش مطرح نبود. هر طور بود خودشان را رسانده بودند به فروشگاه و آنجا را آتش زده بودند.
قیامت در بهشت زهرا (س)
من خودم آن روز چندساعتی توی میدان شهدا بودم و بعد رفتم بهشتزهرا (س). انگار قیامت شده بود؛ همه اینطرف و آنطرف میدویدند. گاردیها هم کلی آدم کشته بودند. پدر و مادرم هم آمده بودند بهشتزهرا و آنجا دیدمشان.
من از کارهایی که محمدرضا و علیرضا آن روز کرده بودند، خبر نداشتم. شب که رفتیم خانه، همدیگر را دیدیم و ماجرای آن روز را برای هم تعریف کردیم.
صبح فردا رفتیم بیمارستان نیمه شعبان که همه زخمیها را برده بودند آنجا. شاه روز ۱۷ شهریور جنایت عجیبی کرده بود.
منبع: قاضی، مرتضی، تاریخنگاران و راویان صحنه نبرد، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس میدان شهدا میدان ژاله 17 شهریور بهشت زهرا میدان شهدا آمده بودند گاردی ها آن روز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۶۲۰۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دیدار سردار شیرازی و امیر سرتیپ واحدی با خانواده سردار شهید زاهدی
فرمانده نیروی هوایی ارتش به همراه رئیس دفتر فرماندهی معظم کل قوا با حضور در منزل سردار سرلشکر پاسدار محمدرضا زاهدی با خانواده این شهید دیدار کردند.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی ارتش، سردار سرتیپ محمد شیرازی رئیس دفتر فرماندهی معظم کل قوا ، امیر سرتیپ خلبان حمید واحدی فرمانده نیروی هوایی ارتش، به همراه امیر سرتیپ دوم صمد نوری فرمانده پایگاه هوایی شهید بابایی اصفهان و سردار مجتبی فدا فرمانده سپاه صاحب الزمان (عج) با خانواده شهید مقاومت سردار سرلشکر شهید حاج محمدرضا زاهدی دیدار و گفتوگو کردند.
سردار محمدرضا زاهدی از فرماندهان ارشد سپاه بود که در حمله رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق به فیض شهادت نائل آمد
انتهای پیام